تفاوت انفساخ با فسخ این است که وقتی شرایط برای انفساخ قرارداده حاصل شود قرارداد خود به خود از بین میرود و دیگر نیازی به اعلام اراده از سوی یکی از طرفین قرارداد نیست.
همین موضوع باعث شده تا برخی از دادگاهها اعتقاد داشته باشند که طرح دعوای تایید انفساخ قرارداد برعکس دعوای تایید فسخ قرارداد ضرورتی ندارد به جهت اینکه وقتی شرایط انفساخ حاصل شود، قرارداد خود به خود از بین میرود و مثل فسخ نیاز به اراده نیست تا تایید آن از طرف فسخ کننده درخواست شود.
این نکته را هم باید در نظر بگیریم که انفساخ قرارداد به جهات مختلفی ممکن است رخ دهد. مبنای انفساخ گاهی اوقات توافقی، گاهی اوقات قهری و گاهی اوقات قانونی است.
به یک معنا گاهی اوقات شرایطی خود به خود باعث انفساخ قرارداد میشود بدون اینکه قانون یا توافق طرفین در این خصوص وجود داشته باشد. مثلاً اگر شرایط طبیعی به طوری پیش رود که موضوع قرارداد دیگر قابل انجام نباشد قهرا مبنای قهری برای انفساخ وجود دارد و قرارداد منفسخ میشود. گاهی اوقات قانون به انفساخ قرارداد حکم میدهد مثلاً ماده ۳۸۷ قانون مدنی در مورد تلف مبیع قبل از قبض است که در این صورت قرارداد را منفسخ اعلام میکند. گاهی اوقات هم توافق طرفین مبنای انفساخ قرارداد است. بارزترین نمونه شرط فاسخ نام دارد. وقتی که طرفین شرطی در قرارداد بگنجانند که در صورت تحقق مفاد آن شرط، قرارداد منفسخ شود، وقتی که آن شرط محقق شود قرارداد از بین میرود.
با این تفاسیر و توضیحاتی که عنوان شد باید قائل بر این بود که عقیده آن دسته از دادگاه ها که اعتقاد دارند دعوای تایید انفساخ برعکس دعوای تایید فسخ قرارداد ضروری نیست اشتباه است به این جهت که در بسیاری از مواقع در حصول شرایط انفساخ قرارداد بین طرفین اختلاف وجود دارد و برای رسیدگی به این اختلاف و تعیین تکلیف نیازمند حکم دادگاه هستیم.